دیشب ابلیس زمان، حمله به ایمانم کرد
من بخندیدم و او بندهی شیطانم کرد
نام خود بر لب و آن تیغ سیاهی بر دست
سوی من آمد و قصد دل و هم جانم کرد
واندر آن مشعر شیطانی تاریکیها
جام زهری به لبم داده و قربانم کرد
رگ انسانیتم را به جفا بُبرید او
درد غم آمد و از خنده پشیمانم کرد
خیس شد دیده من، شانه و پشتم لرزید
دیدی آن خندهی کوتاه، چه گریانم کرد
گفتم ای سید من، از غم خود میمیرم
دور کن روح مرا زانچه که ویرانم کرد
بانگی از عرش بیامد که غمت آخر شد
دستی از غیب رسید و همه درمانم کرد
"فاش میگویم و از گفته خود دلشادم"1
که مسیحا نفسی تازه مسلمانم کرد
صبح امید دمید و نفس تازه رسید
فلک و ماه بگردید و سلیمانم کرد
بی تخلص بسرایم همه اشعار تو را
چونکه نور رخ محبوب غزل خوانم کرد
1 مصرع داخل گیومه از شاعر پر آوازه ایران، حافظ شیرازی است:
فاش میگویم و از گفتهی خود دلشادم/ بندهی عشقم و از هر دو جهان آزادم
برای دیدن توضیحات شعر به ادامه مطلب بروید.