شعر ترکی
هر گئجه آللاهیما عشقی منه یاز دییرم
او دییر دؤز عزیزیم منده هِی اولماز دییرم
بولورم گون گلهجاخ من بیر عُمور سنله اولام
سنیله عومور ندیر من بیر ایله آز دییرم
سن گونشسن بولورم، قلبیمیزه نور ساچاسان
سنیله شخده قیشا یای کی دا یوخ، یاز دییرم
گل عُمور بویی منیم یولداشیم اول، منله یاشا
سنیله توی گئجسی عاشیقینن ساز دییرم
ایه بیرگون دیهسن من گدیرم هممشلیخ
ایستمم من یاشیام قبریمی تئز قاز دییرم
سیاجان سوزلرینی نظمه سالیپ شعر یازیری
من اونا شاعر دمم، تکجه غزلساز دییرم
این شعر اولین شعر من به زبان مادریام هست. زبانی که با آن زندگی میکنم و حرف میزنم. ولی از اونجایی که هیچ آموزشی در رابطه با این زبان ندیدم، سرودن به زبان مادری برام بسیار سختر از سرودن شعر فارسی هست. این شعر مربوط به زمانی میشه که عاشق عشق بودم. یعنی خیلی دوست داشتم عاشق بشم ولی اون کس رو نمیتونستم پیدا کنم. بخاطر همین بود که تو این شعر با یار خیالی خودم که قرار هست در آینده باهاش آشنا بشم حرف میزنم. باهاش درد و دل میکنم و عشقم رو به او بیان میکنم.
هر چند معتقدم شعر قابل ترجمه نیست و شعر رو باید به همون زبانی که سروده شده، خوند. ولی برای خوانندگان عزیز فارسی زبان که با زبان ترکی آشنایی کافی ندارن ترجمهای از شعر رو مینویسم.
هر شب از خدای خود میخوام که عشق رو برای من رقم بزنه
خدا هم میگه عزیزم صبر کن ولی من میگم دیگه صبر ندارم
میدونم روزی میاد که یک عمر کنار تو باشم
پیش تو عمر که چیزی نیست هزار سال هم برای من خیلی کمه
تو مثل یه خورشیدی که به قلبم نور میتابونی
با تو به زمستون سرد، تابستون که نه ولی بهار میگم!
بیا یک عمر یار من باش و با من زندگی کن
شب عروسی میگم عاشیق با سازش بیاد
اگه یه روز بخوای منو ترک کنی
دیگه دلیلی برای زندگی ندارم
سیاجان حرفهای دلش رو به نظم درآورده و داره شعر میگه
من به اون شاعر نمیگم، فقط غزل ساز میگم.